ناجی
یک کشیش مسیحی که در شام بود ومسلمان شده بود ،به مدرسهی ما در نجف آمده بود. از او پرسیدند: ((چطور مسلمان شدی؟))گفت: ((حقیقتش این است که کتابخانه مَلِکیِ سوریه در دست من بود و من همه کارهی این کتابخانه بودم. در داخل کتابخانه، یک کتابخانه اختصاصی بود که هیچکس حق نداشت داخل آن کتابخانه شود الا من که کلید آن را داشتم و اجازه نداشتم که دیگری را به داخل آن راه دهم. من در آنجا انجیل برنابا را دیدم . دیدم که روی اسم حضرت رسول(ص) بعد مومی گذاشتهاند که کسی نتواند این(اسم) رابخواند. هر طور بود-با چه زحمتی- این را کنار زدم که کتاب، خراب نشود. با زحمت زیاد آن را خواندم . دیدم صریرسول(ص) که آنها در زبان خود، به ایشان میگویند ((مُدمُد)) ، را نوشته است. یقین پیدا کردم این همان است و یقینی است. پنهآنها ، من را بیشتر وادار کرد تا به اسلام رو بیاورم)). و بعد هم ، آن تازه مسلمان آمد و خیلی کتابها و رسالهها در اشکالاتی که بر نصاریشت.(صلاه،ج 345) کتاب گوهرهای حکیمانه (تازه هایی از بقیه الاولیاء، حضرت آیت الله بهجت(مد ظله العالی) گرداوری:مهدی عاصمی
Design By : P I C H A K . N E T |